مْ لە شووند چێمە تا ناو
پەڕە پەڕە کتاوەیڵْ شێعر و رۆمان
تا ناو ئاڵبۆمەیڵْ کۊەنە
تا ئەولاێ دەروازەیڵْ شەو
تا پێشتْْ پەرچینْ زەمان .
مْ لە شووند کڕ نیمەروانْ گەرمێ
ڕیخەیڵْ کیەنی دام لە یەک
ایل کلهر براساس تحقیقات چند ساله ی معتبرترین دانشگاه آمریکا ( هاروارد ) بزرگترین ایل کُرد در کردستان است . که در طول تاریخ نقش مهمی در تحولات کردستان ، ایران و عثمانی داشته است .
اگر کردستان ایران را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنیم ، و حدود آن را نواحی کامیاران در نظر بگیریم مسکن اولیه ی ایل کلهر همراه با گوران بزرگ در نواحی مرز بین این دو منطقه یعنی نواحی دامنه های شاهو قلعه ی پلنگان و دیگر نواحی این منطقه حضور داشته اند و در کردستان عراق نیز به طور سنتی در اطراف شهر زور خانقین کلار و دیگر نواحی گرمسیری جنوب کردستان عراق حضور داشته اند پس طی یک سری حوادث و اتفاقات به جنوب شاهراه کرماشان ـ خانقین نقل مکان کرده و ساکن شده اند و مرکز اصلی ایل امروز در این جا می باشد ولی طوایف کلهر امروزه در تمام کردستان ایران و عراق به طور پراکنده و گاه متمرکز در تمام شهرهای کُردنشین ایران و عراق از جمله سقز ، بوکان ، مهاباد ، ارومیه ، ماکو ، سنندج ، ایلام ، مهران و در عراق در سلیمانیه ، کرکوک ، کلار ، حلبچه ، نواحی گرمیان زندگی می کنند. اکنون قسمت اعظم ایل در استان کرماشان ساکن است.
حال با ذکر این نکته که مناطق کلهر نشین » گیلانغرب ، اسلام آباد ، ایوانغرب ، بخش هایی از سرپل ذهاب ، سومار ، نفت شهر ، ماهیدشت ، برخی نواحی کرماشان ، قصرشیرین « بخشی از مناطق کلهر زبان است که از بیجار در شمال تا مهران در جنوب و در شرق از کرماشان ماهیدشت تا خانقین در غرب را شامل می شود. زبان ایل کلهر کُردی با گویش کلهری است که گویش مستقلی می باشدکه جزو هیچ یک از گویش های لکی یا سورانی یا هورامی نمی باشد و خود به لهجه هایی تقسیم می شود. ایل کلهر در طول تاریخ خود مورد بغض و کینه ی کُردستیزان قرار گرفته است که می توان اقدامات مغرضانه را علیه ایل در سه دسته مورد بررسی قرار داد :
الف : اقدامات سیاسی ـ نظامی : 1- تجزیه ایل کلهر و تبعید طوایف مختلف آن که از زمان ترکمنان و صفویه شروع شده و تا زمان قاجار ادامه داشته و طوایف زیادی از این ایل به نواحی خارج از کردستان از جمله قزوین ، قم ، سیستان ، کرمان ، شمال خراسان تایباد نواحی شمالی افغانستان ، خوزستان ، فارس ، لرستان ، گیلان ، مازندران ، گرگان و ... تبعید شده اند.
2-اقدامات نظامی : که بارها و بارها توسط ارتش ایران و عثمانی مورد هجوم قرار گرفته و حکومت های خودمختار و مستقل مانند (حکومت ذوالفقارخان کلهر در بغداد در زمان صفویه ) سرنگون شده و از بین رفته است.
3-تبعید و کشتن بزرگان ایل مانند کشته شدن ذوالفقار خان ... یا تبعید چندساله و زندانی شدن بزرگان مانند زندانی شدن خان منصور یا عباس خان که باعث فروپاشی قدرت ایل در زمان های خاصی شده است.
از طوایف مهم این ایل میتوان به طوایف زیر اشاره کرد :
ﻟﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﻪﺭﺯ ﮐﻪﻟﻬﺮﻡ
ﺑﻠﻮﻭﺭ ﮊﻩﻧﻢ ، ﻫﻮﻭﺭﻩ ﭼﺮﻡ
ﺷﯿﺮﻩ ﮐﻮﺭﻩﯾﻞ، ﺷﯿﺮﻩ ﮐﻮﺭﻡ
ﻫﻪﺳﻪﻝ ﻟﻪ ﺗﺎﺵ ﺑﻪﺭﺯ ﺑﺮﻡ
ﮔﻪﺯﺍﻑ ﻧﯿﻪﻡ ،ﻣﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﻪﮐﻪﻡ
ﮐﯿﻪﻧﯽ ﮐﻪﺳﯽ ﻟﯿﺨﻦ ﻧﯿﻪﮐﻪﻡ
ﭘﻪﺭﺍﻭ ﺩﯾﺮﻡ ﺳﻪﺭﮐﻪﺵ ﺩﯾﺮﻡ
ﺷﮑﺎﺭﻩﻭﺍﻧﻢ ﺑﻪﺵ ﺩﯾﺮﻡ
ﺑﻪﺩﺭﻩ ﺩﯾﺮﻡ ﺟﻪﺳﺎﻥ ﺩﯾﺮﻡ
ﻫﺰﺍﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﻪﺳﺎﻥ ﺩﯾﺮﻡ
ﺋﻪﯾﻮﺍﻥ ﺩﯾﺮﻡ ﮔﻮﻟﻪﯾﻦ ﺩﯾﺮﻡ
ﮔﯿﻪﻻﻥ ﺳﻪﺭ ﺑﻠﯿﻦ ﺩﯾﺮﻡ
ﻫﻨﺎﯼ ﻡ ﮐﺮﻣﺎﺷﺎﻥ ﺩﯾﺮﻡ
ﭼﻤﺎﯼ ﮐﻮﻝ ﺟﻪﻫﺎﻥ ﺩﯾﺮﻡ
ﮐــــــــﻪﻟﻬﺮ ﮐــــــــﻪﻟﻬﺮ ﺑــــﻪﻫﺎﻧــــــــﻪﺳــــــــﻪ
ﭘــــﻪﻟﭗ ﺩﻝ ﺋــــــــﻪﻭﺳﺎﻥﻩﺳﻪ
ﮐﯿــــــــﻪ ﻭﻩ ﻡ ﺑﯿـــــــﮕﺎﻧﻪﺱﻩ؟
ﻡ ﻟﻪ ﺕ ﺧﺎﺳــــــــﯽ ﺗـــــﻮﺍﻡ
ﻫﺎﯾﺪﻩ ﻫﻪﺭ ﺟﺎﯼ ﺭﺍﺳـﯽ ﺗﻮﺍﻡ
ﻫﻪﺭﭼﯽ ﺧـﺎﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﻨــــﻪ
ﻫﻪﺭ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﻨـــﻪ
" سەعید بانان "
مانگ ھات ، شان نا وە تاشەوە
وە تاشْ شیش و واشەوە
کۊە خز کرد و مانگەشەو
بۊ وە ھزار پراشەوە
" سەعید بانان "
در سال 612 قبل از میلاد ، امپراتوری ماد به رهبری هوخشتره ، نینوا را از تسخیر آشوریان که برای مادها همیشه دردسر ساز بودند ، درآورد و امپراتوری خود را گسترش داد..
و پس از اتمام جنگ،پادشاه ماد ( هوخشتره ) از فرماندهان خود خواست چگونگی جنگ را برای وی به صورت پانتومیم شرح دهند ..
چون بردن سلاح به کاخ پادشاهی ممنوع بود ، برای تشریح جنگ فرمانده اول به جای شمشیر ، از دستمال قرمز رنگی استفاده کرد و چگونگی جنگ را برای پادشاه تشریح کرد ..
فرمانده اول که همان چوپی کیش نام گرفت ،دست تمام سربازان خود را گرفت که نماد همبستگی و وفاداری سربازانش به همدیگر است ..
نخست با رقصی آهسته که امروزه آن را گهریان مینامند ، شروع کرد و این یعنی ما جنگ را آهسته شروع کردیم ..
سپس با ریتم رقص را تند تر نمود و این یعنی که ما سریعا به سمت دشمن حمله بردیم ..
در میان رقص که حماسی ترین رقص تاریخ است ، چندین نوع دیگر وجود دارد از جمله رقص سه پا که یک پا به عقب رفته و سریعا دو پا به جلو برداشته میشود و به این معناست که اگر ما در جنگ یک قدم ، عقب نشینی کردیم ، در نهایت سریعا دو قدم به جلو رفتیم ..
همچنین نوعی دیگر رقص کردی وجود دارد که چوپی کیش پای راستش میلنگد ولی سپس به یکباره رقص را تند مینماید و این یعنی اگر در جنگ زخمی شدیم ، خیلی زود بهبود یافتیم و باز به سوی دشمن هجوم بردیم ..
هوخشتره پادشاه امپراتوری ماد ، فرمان داد که این آیین را در همه ی مراسم ها به ویژه بعد از فتوحات و شادیها به کار بندند تا حماسه ی جنگ و پیروزی امپراتوری ماد ، بر دشمنان فراموش نشود..
لطفا این سنت زیبای کردها را بە اشتراک بگذاریدتا همه بدانند..
وزبایی جه ژنی نه وروز سالی 1393ی هه تاوی 2714ی کوردی
به ناوی خوای گه وره و مه زن
هاوولاتیانی خوشه ویست و هاوزمانانی به ریز، خوشک و برایانی کورد
به بونه ی هاتنی سالی نوی و نوی بوونه وه ی سروشت و نه وروزی کورده واری جه ژنه پیروزه تان لی ده که م و له خوای گه وره ده پاریمه وه ئه م سال تان پر بی له خیر و خوشی و کامه رانی و سه ربه رزی وه دور بن له هه ر ده رد و نا خوشی و نه خوشی . به و هیوایه ئاسمانی جوانی ژینتان هه روا گه شاوه بیت و له دین و دونیا دا سه ربه رزبن.
نوروز مهم ترین جشن در سنت کُرد ها است . نوروز به معنای "خورشید تازه" و "روز نو " است و در زمان اعتدال بهاری جشن گرفته شده است.توضیحات بسیاری برای ریشه نوروز با سوابق جشنواره بهار یافت می شود و قدمت آن به 3000 سال قبل بر می گردد.این جشنها برای کُردها نمادی از پیروزی نور بر ظلمت، جشن زندگی و آزادی از ظلم و ستم است.
منشا این جشن از تاریخ 5000 سال است. با توجه به ظلم و ستم فرهنگی پس از تقسیم کردستان، نوروز در برخی از کشورها آشکارا کردهای تا همین اواخر نمی تواستند جشن بگیرند.همانطور که جامعه کردی در لندن تاسیس شد، آنها شروع به جشن گرفتن نوروز آشکارا دوباره نمودند و این جشنواره یک وسیله ای کردهای ترکیه و سوریه و برای احقاق حقوق بشر و آزادی از ظلم و ستم به مبارزه تبدیل شده است.
Nûroj یا نو روز در افسانه کردی کاوه آهنگر و فریدون، را جشن رهایی کردها از ستمگری ضحاک ماردوش، و بر تخت نشستن فریدون است . آن را به عنوان یکی دیگر از نشان های رهایی ملت کُرد می دانند . این جشنواره در حال حاضر دارای جایگاه مهمی در هویت کُردی برای اکثریت کِردها، که بیشتر در ترکیه و سوریه است. اگر چه جشن متفاوت است، به طور کلی مردم را به استقبال آمدن بهار در کنار هم جمع نموده و متحد می نماید ، مردم لباس های زیبای کردی می پوشند و با هم به رقص و شادی می پردازند. ادامه مطلب ...ھەڵگەردان / ترجمه
ﭘﺮﺷﻪ ێ ﻧﻘـــﺮه وه ش ﺗــــــﺎف ْ ﺋــﺎواﻧـــــﯽ
ْ ﺗــﺆل ﺗــــﺎزهْ ڕه وز ﺳــــﻪ ْ ر ﺳــﻪ راواﻧـــــــﯽ
ﺳــﺮوه ێ ﻛﻪ ﻟﻪ وای ﺳــﻮوز ﺳﻮوهْ ﯾــﻠـــــﯽ
ﺷﻨـــﻪ ێ ﺑﺎ ﺷـﻪ ﻣـﺎڵ ﺳﻪ ر ﻛـﺆﯾﻪ ْ ﯾﻠــــــﯽ
ﺑﻮو ھﻪ ﻧﺎﺳﻪ ێ ﺧﻮه ش ْ ﮔﻮڵ ﺳﻪ د ﺑﺎﺧﯽ
ﭘﺮک ﭘﻪْ ﻧﯿـــــﺮه ێ وه ﻓـــــــــﺮ ئیلاﺧـــــﯽ ْ
ت ﻧﻪْ ﺳﯿﻢ ﺳﻮو، م ﺳــــــﻮوز ْ ﺳـــــﻪْ ردێ
ت ﭼـﺆزه ْ ێ ﻧﻪ وڕه س م وهْ لﻨﮓ زهْ ردێ
ﭘﻪ ﺧﺸﺎن ﻛﻪ ﭼﻪ ﺗﺮ ﭼـﺆ ﭼﻪ ﺗﺮ وهْ ﻧـــــــﺎو
ﭘﻪ ﺷیﻮ ﻛﻪ ﭘﻪ ﻟـ ـﻨﮓ ﭼـﺆ ﺧﻪ ْ لﺎﺗﻪ ێ ﺧﺎو
ت ﻣﻪْ س وﺳﻪ رﻛﻪ ش ﭼـﺆ ﻛﻪ ڵ ﭘــﻪْ ڕاو
م ﺑیﺪهْ ﻧﮓ ﭼـﺆ ﺳﺎن ﺳﻪْ رﺗﯿﻪ ﻧﯽ ﺳﻪ راو
ت ﮔﯿﺎێ ﻟﯿﭽﮓْ ﭼـﺆزه ْ ێ ﭼﻪ و ﻟﻪ ﺧـﻪ و
ﺷﻪ وﻧﻢ ﭘﺮﺷﺪ ﻛﻪ ێ ﺷﻪ ﻣـــــﺎلان وه ﺷــﻪ و
م ﭼـﺆ ﻛﻪ ْ ﻧﮕلاﺷــﮓ دایﻢ ھــﺎم ﻟﻪ ده و
ھﺎم ﻟﻪ وه ر ده لﻪ ک ﭼﻪْ پ واﮔﻪ ێ ﺧﻪ زه و
ویﻨـــﻪ ێ ﺗﺮﻧﮕﻪ ێ ﺋﺎو ﺧﺎﺗـــﺮ ﺧـــــــﻮاز دمْ
ﺑﺨﭽﻪ ێ ﺳﻪ ر ﺑﻪ ﺳﯿﺎێ ڕـــﺰه ێ خوازدم
نهقاش پایز له قاپ زهردی
رشان چهک چوول بارکولهی دهردی
پایز وهو رهنگهیل مهیل وه زهردهوه
ولات دا وه تیر سووز سهردهوه
لاوه لاوهی وا دنیا کرد له خهو
لالا روژ بری لولو کرد وه شهو
رییهل چول هول دهیشتهیل بی دهنگن
کویهگان کول کیش تابوت سهنگن
گهرده ﭼﺆچانهیل تهول جهنگ ژهنین
بهرد بنچینهی میلکانهیل کهنین
منیشدلهگهم کهلاوهی دهرده
پهنجه مانگ له لام پایز سهرده
مقاله دکتر مرتضی مجدفر درباره شعر بحث انگیزی در کتاب درسی ششم ابتدایی»
من تبریزی ام - بخشی از عمرم را در این شهر زیسته ام وبخش هایی دیگر را در تهران و نیز اصفهان و مشهد.
در تمام سال های که در تبریز بوده ام، با همه، اعم از اعضای خانواده وبرو بچه های محل، مدرسه وحتی معلمان مان به زبان ترکی صحبت می کردم وفارسی صحبت کردن برایم مصیبت عظیمی بود.حتی وقتی در واپسین ماه سال 1356 به هنگام تحصیل در سال اول دبیرستان به اقتضای کوچ اجباری پدر از تبریز، به اصفهان رفتیم ،تا مدت ها به لحاظ تسلط نداشتن به زبان فارسی ،در صحبت کردن گیج ومنگ بودم .به ویژه آن که وقتی فارسی اصفهانی ها، با لهجه شیرین شان قاطی میشود،برای فهمیدن ،اول باید واژهای خاص اصفهانی را جدا کنی و بعد بفهمی که چه گفته شده ست.در واقع من فارسی را می فهمیدم،ولی نمی توانستم درست ودرمان صحبت کنم.
علاوه بر سال ها ی کودکی ونوجوانی ،در تمام سال های بعد تا به امروز ،هر وقت به تبریز رفته ام ،ترکی حرف زده ام وترکی شنیده ام ؛مگر با تک و توک افراد و معدود مهاجرانی که به اقتضای شغلی ،تحصیل وجز آنها به تبریز آمده اند یا مبهوت شدگانی که فکر می کنند اگر فارسی صحبت کنند، کلاس شان بالا می رود در واقع می خواهم بگویم زبان مادری ما تبریزی ها ترکی است و الته وارد بحث های کسروی زده من در آوردی بعضی ها ،از جمله صدا وسیمای محترم خودمان هم نمی شوم که اصرار دارد به جای ترکی از واژه جعلی ساخته شده در زمان رضا خان یعنی"آذری ،زبان باستان آذربایجان"استفاده کنند وبا "یاشاسین"گفتن های ناشیانه در برنامه های ریز ودرشت اش،هندوانه زیر بغلمان کار بگذارد و آذربایجان را سر ایران بداند وخیلی چیز های دیگر .حالا دراین گیرو دار ،در صفحه 26کتاب جدید التــألیف فارسی سال ششم ابتدایی که از اول مهر ماه 1391در دبستان های کشور تدریس می شود ،یکی پیدا شده که به من تبریزی ترک زبان می گوید:«ای بابا!تو اشتباه می کنی .زبان مادری ات فارسی است وتوهم مانند کابلی ها،تهرانی ها ،بخارایی ها و خجندی ها باید به این زبان مادری که از نیاکانت به تو رسیده است ،افتخار کنی.»
مقاله ای در رابطه با ژینوساید (نسل کشی) حتما بخونینش
برای دانلود بر روی ژینوساید خانگی در کرماشان کلید کنید
نەورۆزی۲۷۱۳
بەم حاڵەیشەوە نەورۆزتان پیرۆز
دڵتان خۆش
:
هێمای نەورۆز ئەگەر گڕە
ئەمن نەورۆزی نەورۆزم
گ رۆژم بەساڵێک ئەچێ
شەویش ئاگرێ پیرۆزم
ئەوەی گەزیزەی ژاکاوە
لە سەر رووم نیشتوونەتەوە
هەموویان رەش داگیرساون
دەڵێن بەهار نایێتەوە
تاراوە دوکەڵ لە کۆڵان
پەڵە هەوریش لە ئاسمان
بۆ کزوو ئێستە لە دڵ دێ
گریانیش لە چاو هەموومان
چی چرۆی دارە ژاکاوە
چی کانیە قەتیس ماوە
گەرچی باران هەرگیز نەهات
زەوی و زار شەرە لێی داوە
.
.
.
ئەوڕۆ حەزم لە سووتانە
ئەوڕۆ حەزم لە نەمانە
بۆ ئەم حاڵە بێ حاڵیە
پاکی دڵم ئاگردانە
...
بەم حاڵەیشەوە نەورۆزتان پیرۆز
دڵتان خۆش